من به همراه همسرم میرلا اسفورا به عنوان طراح مو و یک گروه چهارنفره متشکل از مجریان گریم ایتالیایی و یک گروه همکار ایرانی متشکل از مجریانی که سابقه کار در پروژه های تاریخی را داشتند، طراحی و اجرای چهرهپردازی این فیلم را بر عهده گرفتیم.
این پروژه برای ما امری فراتر از ساخت یک فیلم بود. من به حضرت محمد(ص) به
عنوان پیامبری عظیمالشأن مینگرم و این فیلم را مهمترین تجربه کاری خود
تا به حال میدانم. در این پروژه، گروههای ایتالیایی و ایرانی در کنار هم
کار کردند که از این طریق، ارتباط کاری خوبی توام با نوعی آموزش و انتقال
تجربیات بین دو گروه برقرار شد.
ایده اولیه شخصیتپردازی برای من از طریق مطالعه در مورد شخصیتهای تاریخی
فیلمنامه شکل گرفت و ناگفته پیداست که گفتوگو با کارگردان و درک تطابق
بین کارهای گروه ایرانی و ایتالیایی نیز از عوامل موثر در آن بود. به نظر
من وظیفه چهرهپردازی فقط آرایش چهرهها مطابق سنوسال و جغرافیا و زمان و
مکان نیست؛ بلکه با درنظرداشتن همه این موارد و فراتر از اینها، میبایست
به شخصیتپردازی و درک صحیحتر شخصیتها و درام جاری در اثر کمک کند که
برای این منظور، در وهله اول لازم است انتخاب اولیه بازیگران، انتخابهای
درستی باشد؛ یعنی بازیگر، اندام و چشم و صورتی مناسب نقش خود داشته باشد.
مثلا در مورد عمده بازیگران زن سینمای ایران، مساله جالب برای من، جراحی
بینی اکثر آنان است که برای فیلمهای تاریخی، قابل قبول و باورپذیر نیست و
در همین فیلم هم مجبور شدیم برای بیشتر آنان، بینی مصنوعی بگذاریم. اما به
طور کلی، احساس من نسبت به این فیلم، آن است که بازیگران مناسبی برای
نقشها انتخاب شدند و در نهایت نیز معتقدم طراحی و اجرای چهرهها کاملا
طبیعی است و دیده نمیشود.
پژوهش
روشهای پژوهشی و دسترسیهای متعددی به مستندات تاریخی و تصاویر شخصیتهای
آن دوره برای ما وجود نداشت. تنها بررسیهای انجامشده شامل موارد زیر است:
ـ مطالعه دو کتاب با موضوع زندگی پیامبر اسلام
ـ تحقیق و مطالعه در مورد او و خانوادهاش از طریق اینترنت
ـ نگاهی دیگربار به فیلم تاریخی الرساله (مصطفی عقاد، ۱۹۷۶) و بررسی گریمهای نهچندان مناسب آن.
ـ کتابهای تاریخی و نقاشیها و عکسهای نژادی و قبیلهای منطقه¬ جغرافیایی عرب، یهود، مسیحیان و آفریقاییان حبشه.
همکاری با دیگر عوامل
در ابتدای کار، تعامل من با مجید مجیدی برای رسیدن به طرحهای نهایی بسیار
سخت بود و شاید به دلیل تفاوت فرهنگ و زبان، انتقال دیدگاههایمان به
یکدیگر بهراحتی صورت نمیپذیرفت. اما پس از دورهای کوتاه، حرف و نظر
یکدیگر را درک کردیم و دوستی عمیقی بین ما به وجود آمد. او به نظرم
کارگردانی عمیق و صبور با ایدههای اجرایی فوقالعاده است. همکاری با
طراحان لباس، مایکل اُکانر و محسن شاهابراهیمی هم بسیار خوب بود. همه ما
بسیار حرفهای و معتقد بودیم که در نهایت لازم است نظر کارگردان را پیگیری
کنیم.
مطابق روند همیشگی تولید، بازیگران و زمان گریم آنها توسط گروه کارگردانی
مشخص میشد و گروه گریم بر همان اساس، برنامه کاری خود را تنظیم میکرد. من
در زمان فیلمبرداری نیز همواره به همراه یک گروه از گریمورها برای کنترل
مداوم گریم بازیگران در صحنه حضور داشتم. هر زمان از نظر کارگردان یا مدیر
فیلمبرداری نیازی به تغییر در گریم بازیگری حس می¬شد، مطلب را با من در
میان میگذاشتند و من تغییرات لازم را به کمک همکارانم انجام میدادم.
مواد و روشهای خاص
در دنیای سینما، در این فیلم اولین باری است که از یک ماده خاص برای
قالبگیری صورت و پیرکردن آن (در نقش ابوطالب) استفاده شده است. اگرچه از
قالبگیری برای قطعهسازی به جای لاتکس استفاده شد؛ اما به دلیل انعطاف
بالای لاتکس، برای قسمتهای متحرک در صورت، لاتکس مناسبتر است. از آنجا
که لازم بود چهره ابوطالب، زیبا و چهره ابولهب و ساموئل، منفی باشد، موادی
که برای ساخت تکههای پیری آنها مورد استفاده قرار گرفته، با یکدیگر
متفاوت است.
برای چسباندن موهای ریش از یک چسب خاص آمریکایی استفاده شد که هنگام
عرقکردن، خراب و جدا نمیشود. اما به دلیل استحکام و انعطاف بالای این
ماده، برای اولینبار از آن برای پیرکردن چهره نیز استفاده کردیم. ماده خاص
دیگر در اجرای گریم این فیلم، کرم شیلد است که از آن برای محافظت از پوست
بازیگرانی که گریمهایی سنگین تا ده ساعت در روز روی صورت داشتند، استفاده
شد.
شخصیتها
– عبدالمطلب: این شخصیت، گریم بسیار زیادی روی بینی و پیشانی دارد که دیده
نمیشود. انتخاب علیرضا شجاعنوری با چشمان نافذش برای این نقش بسیار مناسب
است. طراحی چهره او باید او را مثل خورشید درخشان میکرد.
– ابوطالب: چشمان شیرین و گیرای مهدی پاکدل به همراه طراحی گریم مناسب، چهرهای دوستداشتنی برای ابوطالب ایجاد کرده است.
– حمزه: این شخصیت، کسی است که از محمد(ص) حمایت میکند و حمید تاجدولت با
صورت انعطافپذیرش برای این نقش بسیار مناسب بود. چهره او قابلیت طراحی و
اجرای گریم بسیار دارد و میتوان به اندازه نیاز، آن را پیر یا جوان کرد.
ایجاد قدرت، جذابیت و انسانیت در چهره حمزه، از نکات مهم برای طراحی گریم
او بود. به نظر من آنتونی کویین در نقش حمزه در فیلم الرساله/ (مصطفی عقاد،
۱۹۷۶) بازیگر بسیار خوبیست، اما حمزه نیست؛ در حالی که پس از تست گریم
روی تاجدولت، هنگامی که با اسب و شمشیر به صحنه آمد، ما حمزه واقعی را
دیدیم.
– ابولَهَب: محمد عسگری، شخصیت شیرینی است که به دلیل جثه درشت، موی زیاد و صدای کلفتش، برای نقشهای منفی بسیار مناسب است. در طراحی گریم او، روی همین موارد تاکید بیشتری شد.
– ابوسفیان: بازیگر نقش ابوسفیان بازیگری خوب با صورتی خوب است. در حالی که
لازم بود ابوسفیان صورتی آزاردهنده داشته باشد. در طراحی گریم او سعی شد
صورتی خشن و بدجنس ارائه شود.
– آمنه: مینا ساداتی دارای چهره¬ای با زیبایی ملیح است که طراح را مجبور به طراحی و اجرای بینی مصنوعی کرد.
– جمیله: انتخاب رعنا آزادیور در کنار محمد عسگری (ابولَهَب) بسیار
عالیست. کارگردان به خاطر فرم بینی او، زیاد به انتخاب ایشان مطمئن نبود.
اما به نظر من، این بازیگر صورتی مناسب برای این نقش دارد.
– حارث و حلیمه: زوج مناسبی برای این نقشها انتخاب شدند. جعفر قاسمی
چهرهای رمانتیک و مهربان دارد و چهره ساره بیات نیز برای حلیمه فوقالعاده
است. طراحی گریم حلیمه با مقداری تاتو و موی بافتهشده به صورتیست که حس
شخصیت پرستار را القا کند.
– بُحیرا: این کشیش مسیحی، شخصیتی است که محمد(ص) را قبول میکند. اگرچه در
آن دوره تاریخی، مردمان بیزانس، عمدتا مو و ریش کوتاه داشتهاند، اما برای
روحانیترکردن چهره صادق هاتفی، مو و ریش بلندی برای او انتخاب شد.
– ساموئل: بهجز ریشی انبوه و پرپشت، گریم خاصی روی صورت محسن تنابنده انجام نشد؛ اما گریم سنگینی در زمان پیری داشت.
– ابرهه: اگرچه ابرهه مسیحی بود، اما در گریمش، حبشی و آفریقاییبودنش
مهمتر بود. به همین دلیل برای نمایش خشونت ذاتیاش، موی سر و ابروهای علی
فلاحتپیشه تراشیده شد و روی صورتش از لب و بینی مصنوعی استفاده شد و با
کار روی گونههایش، شخصیتی باورپذیر در این نقش شد.
– سپاه ابرهه: این گروه روی پیشانی و دور دهان، جای داغ دارند. به همین دلیل بر چهره بیشتر آنان، زخمها و سوختگیهایی کار شد.
– زنان عرب: زنان عرب غالباً روی صورت، چانه و دستهایشان، خالکوبی و تاتو
دارند و خط چشم سیاه و ضخیم نیز از دیگر آرایشهای مرسوم آنان است. اما به
دلیل محدودیت طراحی و اجرای گریم روی زنان در ایران، در بیشتر مواقع،
چهرههای بازیگران، متعادلسازی شد و کار خاصی برای آرایش موی ایشان انجام
نگرفت. همچنین تمامی گیسبافهای استفادهشده، مصنوعی بود.
– مردم روستای ساحلی: لوکیشن این بخش فیلم در عسلویه بود و از افراد بومی
آنجا به عنوان اهالی روستا استفاده شد. از آنجا که فقر و قحطی، عامل اصلی
درام در این سکانس است؛ افرادی با صورتهای لاغر و اندام نحیف، انتخاب و
با رعایت جزئیاتی کوچک در چهرهها و لباسها مانند انتخاب رنگهای سبز و
آبی و پارچههای مندرس و اضافهکردن ریش، این شخصیتها باورپذیر شدند.
– یهودیان: موی فرزدهشده این قوم، ویژگی خاص آنان در طراحی گریم بود. ریش طراحیشده برای ایشان هم با قوم عرب کمی تفاوت داشت.